آزمون هوش هیجانی

73.85 درصد میزان رضایت بر اساس 13 رای

زمان : 30 دقیقه
تعداد قابلیت تکرار: 2 بار
بها: 84000 تومان

معرفی

هوش هیجانی مجموعه ای است از قابلیت ها، توانمندی ها و مهارت های غیر شناختی که توانایی فرد را برای موفقیت در انطباق با شرایط و فشارهای محیطی تحت تاثیر قرار می دهتد. هوش هیجانی یکی از مهمترین متغیرهـایی اسـت کـه نقـش عمـده ای در تبیـین عملکرد و موفقیت افراد در زمینه های مختلف دارد.  هوش هیجانی مشخص می کند که ما تا چه اندازه در درک و ابراز خود، درک دیگران، برقراری ارتباط با آن ها و مقابله با نیازها و مشکلات زندگی روزمره به شیوه ای اثربخش عمل می کنیم. 

پرسشنامه هوش هیجانی بار- اُن براي سنجش هوش هیجانی بر اساس مدل بار اُن ساخته شده است.

جامعه هدف
بزرگسالان

معیارهای مورد سنجش
این آزمون برآوردی از میزان هوش هیجانی به صورت کلی و همچنین براوردی از ۱۵ مولفه هوش هیجانی شامل خودآگاهی هیجـانی، خودابرازگری، خودپنداشـت، خودشـکوفایی، اسـتقلال، همـدلی، مسـئولیت پـذیري، روابـط بـین فـردی، واقعیـت سنجی، انعطاف پـذیری، حـل مسـئله و مـدیریت عواطـف، مهار تکانه، خوش بینی و شادمانی فراهم می سازد.

نحوه اجرای آزمون

پرسشنامه الکترونیکی زیر بر مبنای هوش هیجانی بار-ان طراحی شده است و پاسخدهی به آن حدود 30 دقیقه زمان می برد. پرسشنامه را می توانید در رایانه شخصی و یا تلفن همراه هوشمند خود در رابطه با خود پاسخ دهید.

این پرسشنامه دارای جمله‌هایی است که شما با پاسخ دادن به آنها، احساس، طرز فکر و نحوه رفتارتان را در موقعیت‌ها و زمان‌های مختلف توصیف می‌کنید. جملات پرسشنامه را بخوانيد و آن جمله هايی كه به بهترين شكل روحيات شما را توصيف ميكند را انتخاب نمایید. به جملات پاسخی دهید که واقعاً بیانگر حال شما است نه آن چیزی که دوست دارید باشید.

نحوه تحلیل

تحلیل این آزمون به صورت خودکار توسط سامانه انجام شده و بلافاصله پاسخ پرسشنامه به شما اعلام می گردد.

منبع:

Bar-On, R. (2004). The Bar-On Emotional Quotient Inventory (EQ-i): Rationale, description and psychometric properties. In G. Geher (Ed.), Measuring emotional intelligence: Common ground and controversy. Hauppauge, NY: Nova Science.

توضیحات تکمیلی

شما دسترسی لازم را به این آزمون ندارید. لطفاََ آزمون را خریداری نمایید.
میزان هوش هیجانی
میزان هوش هیجانی متوسط

نتیجه آزمون

پاسخ های شما به آزمون هوش هیجانی نشان دهنده هوش هیجانی متوسط در شما می باشد.

توصیه ها و پیشنهادات

این آزمون تنها جهت ارزیابی کلی هوش هیجانی شما استفاده می شود و نتایج آن به معنای وجود اختلال نیست. ارزیابی قطعی  توسط روانپزشک متخصص در این زمینه با مصاحبه و ارزیابی بالینی انجام می شود. بنابراین با توجه به پاسخ آزمون غربالگری توصیه می شود جهت بررسی بیشتر و تشخیص قطعی با مصاحبه و ارزیابی بالینی حتما به یک روانپزشک متخصص در این زمینه مراجعه بفرمایید.

ابعاد هوش هیجانی
ابعاد هوش هیجانی در طول زمان


درباره هوش هیجانی و مولفه های آن

هوش هیجانی مجموعه ای است از قابلیت ها، توانمندی ها و مهارت های غیر شناختی که توانایی فرد را برای موفقیت در انطباق با شرایط و فشارهای محیطی تحت تاثیر قرار می دهتد. هوش هیجانی یکی از مهمترین متغیرهـایی اسـت کـه نقـش عمـده ای در تبیـین عملکرد و موفقیت افراد در زمینه های مختلف دارد.  هوش هیجانی مشخص می کند که ما تا چه اندازه در درک و ابراز خود، درک دیگران، برقراری ارتباط با آن ها و مقابله با نیازها و مشکلات زندگی روزمره به شیوه ای اثربخش عمل می کنیم. 

1- خودآگاهی هیجانی (Emotional Self Awareness): این عامل به‌عنوان توانایی ما از آگاهی، شناسایی و درک احساساتمان تعریف شده است. در ابتدا و مهم‌تر از همه، خودآگاهی احساسی، توانایی تشخیص عواطف مختلف و تمایز میان آن‌ها است. این مولفه نه‌ تنها توانایی آگاهی از احساسات ما و تمایز میان آن‌هاست، بلکه توانایی درک این است که چرا ما این‌گونه احساس می‌کنیم. خودآگاهی عاطفی، این است که بدانیم چه احساسی داریم و بدانیم چه چیزی باعث این احساسات می‌شود. 2- خودشکوفایی (Self-Actualization): این عامل به‌عنوان توانایی ما برای تعیین اهداف شخصی و طی کردن مسیر برای دستیابی به آن‌ها برای عملیاتی نمودن توانایی‌های بالقوه‌ مان تعریف شده است. اساساً خودشکوفایی، به میزان واقعی پتانسیل درونی ما مربوط می‌شود. تلاش برای تحقق بخشیدن به توانایی‌های بالقوه شامل ایجاد فعالیت‌های معنی‌دار و لذت‌بخش است. خودشکوفایی یک فرایند مداوم است که تلاش می‌کند تا به حداکثر توسعه مهارت‌ها و استعدادهایمان برسیم. این کار صرفاً «عملکرد» نیست، بلکه «عملکرد در بالاترین سطح» است. علاوه بر این، هیجان در مورد علایق، انرژی و انگیزه ما برای ادامه آن‌هاست. این عامل، انرژی احساسی‌ای را ایجاد می‌کند که به ما انگیزه می‌دهد تا بهترین کارمان را انجام دهیم. 3- عزتنفس (احترام به خود) (Self-regard): این عامل به‌عنوان توانایی ما در خودشناسی، درک دقیق و پذیرش خود تعریف شده است. این‌که به‌دقت نگاه خود را بررسی و ارزیابی کنیم، درنهایت منجر به پذیرش و احترام به خودمان می‌شود. در حقیقت عزت‌نفس، توانایی دوست داشتن خودمان، همان‌طور که هستیم با (تمام نقاط قوت و ضعفمان) است. این جنبه هوش هیجانی به‌طور مستقیم با خودآگاهی ارتباط دارد که بر روی احساساتی از قبیل اعتمادبه‌نفس، امنیت، قدرت درونی و تکیه کردن بر خود به‌صورت سالم و درست (به‌جای وابستگی به دیگران) تأثیر می‌گذارد. در عین‌ حال باید بدانیم خودخواهی با این احساسات مترادف نیست. احساس اطمینان از خودمان وابسته به عزت‌نفس پایه است که با یک احساس خوب شناخته‌شده از هویت ما به‌عنوان یک فرد مرتبط است. 4- خودابرازگری (استدلال / بیان احساسات) (Assertiveness): این عامل بسیار مهمِ به‌عنوان توانایی ما در بیان احساساتمان به‌صورت مؤثر و سازنده است که به‌طورکلی بر اساس خودآگاهی است. درواقع این عامل توانایی ابراز احساسات، باورها و افکار و همچنین توانایی ما برای دفاع از حقوقمان به شیوه غیر مخرب است. این عامل بر پایه اعتمادبه‌نفس، روراستی و جسارت است. جسور بودن و یا به عبارتی توانایی بیان احساسات، از سه عنصر کلیدی تشکیل شده است:
  1. توانایی بیان احساساتمان در سطح عاطفی
  2. توانایی بیان باورها و عقایدمان در سطح شناختی
  3. توانایی دفاع از حقوقمان و عدم اجازه دادن به دیگران در آزار و یا سوءاستفاده از ما
در جسور بودن قدرت قاطعیت وجود دارد. به همین ترتیب، این یک ویژگی مهم برای رهبران است تا در تصمیم‌گیری قاطع و مقتدر باشند. 5- استقلال (Independence): این عاملِ به‌عنوان توانایی ما برای خودمختاری (تکیه بر خود) و عدم وابستگی احساسی به دیگران تعریف شده است. این توانایی یعنی خود، هدایتگر افکار و اقداماتمان باشیم. افراد مستقل در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری‌های مهم به خود تکیه می‌کنند. بااین‌حال، ممکن است پیش از تصمیم‌گیری، نظرات دیگران را مورد بررسی قرار دهند؛ اما مشاوره با دیگران نشانه وابستگی در این مورد نیست. این افراد مستقل از چسبیدن به دیگران برای برآورده ساختن نیازهای عاطفی خود اجتناب می‌کنند. توانایی مستقل بودن به درجه‌ی قدرت درونی ما، اعتمادبه‌نفس و همچنین میل به برآورده کردن انتظارات و تعهدات بدون اینکه وابسته به این انتظارات شویم، بستگی دارد. 6- همدلی (Empathy): این عامل مهمِ به‌عنوان توانایی ما در شناخت و درک احساسات دیگران تعریف شده است. این عامل روی ماهیت، چگونگی و چرایی احساسات دیگران متمرکز است. همدل بودن به معنای فهم و درک عواطف دیگران و تشخیص نشانه‌های عاطفی خاصی است که نشان می‌دهند. افراد همدل برای دیگران اهمیت قائل‌اند؛ آن‌ها قادر به ابراز صمیمیت و مهربانی به دیگران هستند. این عامل به‌عنوان هسته مرکزی «آگاهی اجتماعی» شناخته می‌شود و بر یک عضو معتبر، مسئول و وفادار در گروه بودن مؤثر است. این امر مستلزم در اولویت قرار دادن منافع دیگران، در هنگام ضرورت و ایجاد یک تیم همکار، کمک‌کننده و قابل‌اعتماد است. 7- مسئولیتپذیری اجتماعی (Responsibility): این عامل به‌عنوان توانایی ما در همدردی کردن با گروه‌های اجتماعی، در میان دوستان، در محل کار و در جامعه تعریف شده است و به معنای همکاری کردن با دیگران به‌صورت سازنده و مشارکتی است. این عامل شامل اقدام به شیوه‌ای مسئولانه می‌شود، حتی اگر ما شخصاً از آن نفعی نبریم. افرادی که از نظر اجتماعی خود را مسئول می‌دانند، به‌عنوان افرادی با آگاهی اجتماعی و نگران برای دیگران دیده و شناخته می‌شوند که این حالت‌ها خود را با تواناییِ به عهده گرفتن مسئولیت‌های گروهی و اجتماعی نشان می‌دهد. مسئولیت اجتماعی با همدلی بسیار مرتبط است ونشان می‌دهد که آن‌ها یک دامنه مفهومی بسیار مشابه را به اشتراک می‌گذارند. بر اساس مطالعاتی که این عامل را مورد بررسی قرار دادند، مشخص شد که مسئولیت اجتماعی به فهم و درک احساسات علاوه بر آگاهی از احساسات مربوط است. 8- روابط بین فردی (Interpersonal Relationship): این عامل به‌عنوان توانایی ما برای ایجاد و حفظ روابط دوجانبه‌ی رضایت‌بخش تعریف شده است. شناختن مهارت‌های ارتباطی بین فردی با ابراز کردن و همین‌طور دریافت کردن محبت و صمیمیت در زمان مناسب مشخص می‌شود. این مهارت پیش‌نیاز بسیاری از حرفه‌ها مانند بازاریابی، فروش و خدمات به مشتری است. افرادی که در روابط بین فردی ضعیف هستند، اغلب به‌عنوان افرادی خجالتی و درون‌گرا ظاهر می‌شوند و معمولاً کار کردن با آن‌ها و در کنار آن‌ها ناخوشایند است. 9- واقعگرایی (Reality Testing): این عاملِ، توانایی ما در اعتبار بخشیدن به احساساتمان و در نظر گرفتن واقعیت است که شامل ارزیابی بین آنچه به‌صورت درونی تجربه کرده‌ایم و آنچه در دنیای خارج وجود دارد، است. تست واقعیت، اساساً، شامل تنظیم وضعیت حاضر، تلاش برای نگه‌داشتن همه چیز در منظر صحیح و تجربه چیزها به‌صورت واقعی و همان‌طور که هستند، است، بدون رؤیاپردازی بیش‌ازحد و یا افکار پوچ در مورد آن‌ها. به عبارت ساده، تست واقعیت این است که توانایی دقیق و واقع‌گرایانه «سنجیدن» وضعیت حاضر را داشته باشیم. 10- انعطافپذیری (Flexibility): این عامل به‌عنوان توانایی ما برای تنظیم احساسات، تفکر و رفتار ما با توجه به شرایط جدید تعریف شده است. این جزء هوش هیجانی به توانایی کلی ما برای سازگاری با شرایط ناآشنا، غیرقابل‌پیش‌بینی و پویا اشاره دارد. افراد انعطاف‌پذیر، چابک‌اند و قادر به واکنش در برابر تغییرات بدون سختی هستند. این افراد هنگامی اشتباه می‌کنند، می‌توانند ذهن خود را تغییر دهند. آن‌ها به‌طورکلی از ایده‌ها، جهت‌ها و شیوه‌های مختلف استقبال می‌کنند. آن‌ها مشکلی با شروع کارهای جدید یا به‌طورکلی تغییر تنظیمات کار ندارند. 11- حل مسئله (Problem Solving): این عامل بر توانایی ما در حل مسائل فردی و بین فردی مؤثر است. حل مسئله همراه با «تست واقعیت» و «انعطاف‌پذیری» عناصر ضروری برای سازگاری‌اند. این چیزی است که تئوری داروین در مورد بقا و سازگاری را هدایت می‌کند. این عامل مستلزم توانایی شناسایی و تعریف مشکلات و همچنین تولید و اجرای راه‌حل‌های بالقوه است. این عامل چندمرحله‌ای است و شامل توانایی انجام فرآیند زیر می‌شود: 1- حس کردن وجود یک مشکل و احساس اعتمادبه‌نفس و انگیزه برای مقابله با آن؛ 2- تعریف مشکل به‌صورت واضح و دقیق که موجب جمع‌آوری اطلاعات مربوطه می‌شود؛ 3- تولید راه‌حل‌های بسیار تا جایی که ممکن است؛ 4- اجرای یکی از راه‌حل‌ها پس از ارزیابی مزایا و معایب هرکدام و انتخاب بهترین روش عمل. افرادی که در حل مسئله توانا هستند، اغلب با وظیفه‌شناسی، نظم و انضباط، با روشنگری و به‌صورت سیستماتیک در مقابله با شرایط چالش‌برانگیز عمل می‌کنند. 12- کنترل تکانش (Impulse Control): این عامل مهم به‌عنوان توانایی ما برای کنترل مؤثر و سازنده احساسات تعریف شده است. به‌صورت دقیق‌تر، این عامل به معنای توانایی مقاومت ما در برابر تحریکات است؛ و نیاز به ظرفیتی برای پذیرش تحریکات تهاجمی‌مان و همچنین کنترل رفتار خصمانه و غیرمسئولانه‌مان دارد. این توانایی برای حفظ آرامش و کنترل مؤثر احساسات در شرایط چالش‌برانگیز است. یافته‌های تحقیق نشان داده است که «کنترل » احساسات و تحریکات با «درک » احساسات به‌طور عمده ارتباط دارد. بدیهی است که به‌منظور عملکرد مؤثر، باید علاوه بر درک احساسات، آن‌ها را کنترل نیز کرد. 13- تحمل استرس و فشار روانی (Stress Tolerance): این عاملِ مهم به‌عنوان توانایی ما برای مدیریتِ مؤثر و سازنده احساسات تعریف شده می‌شود. در اصل، تحمل استرس، توانایی مقاومت و مقابله با حوادث نامطلوب و موقعیت‌های استرس‌زا است بدون آنکه در هم بشکنیم. تحمل استرس به شدت با توانایی شناسایی، درک و کنترل احساسات و همچنین با توانایی مقابله با تحمیل‌های زیست‌محیطی، برای تأثیرگذاری بر وقایع استرس‌زا و بهبود فوری وضعیت، در ارتباط است. 14- خوشبینی (Optimism): این عامل به‌عنوان توانایی ما برای حفظ نگرش مثبت و امیدوار به زندگی حتی در مواجهه با ناسازگاری تعریف شده است. این عامل نشان‌دهنده یک رویکرد مثبت برای زندگی روزمره و یک عامل انگیزشی بسیار مهم در هر کاری است که انجام می‌دهیم. بین خوش‌بینی و توانایی برای مقابله با مشکلات ارتباطی قوی وجود دارد. خوش‌بینی عامل مهمی در مقابله با استرس و همین‌طور دستیابی به اهداف است که یک ویژگی رهبری ارزشمند و مطلوب را نشان می‌دهد. افراد خوش‌بین به‌طورمعمول در بیشتر موقعیت‌ها از خود مطمئن هستند، اعتقاد دارند که می‌توانند در موقعیت‌های سخت قرار گیرند، به بهترین‌ها امیدوارند و عموماً انگیزه‌ای برای ادامه حتی زمانی که همه چیز دشوار می‌شود، دارند؛ درحالی‌که بدبین‌ها راحت‌تر تسلیم می‌شوند. خوش‌بین‌ها معمولاً انتظار دارند که همه چیز در پایان به‌درستی انجام می‌شود. معمولاً وقتی چیز جدیدی را شروع می‌کنند، احساس نمی‌کنند که شکست می‌خورند. خوش‌بینان بسیاری از رویدادهای زندگی را مشابه با بعضی بدبینان تجربه می‌کنند، اما یکی از تفاوت‌های اساسی بین آن‌ها این است که خوش‌بینان این شرایط را بهتر درک می‌کنند و اشتباهاتشان را سریع‌تر بهبود می‌بخشند. 15- شادمانی (Happiness): این عامل به‌عنوان توانایی ما برای احساس خوشحال بودن با خودمان، دیگران و به‌طورکلی زندگی تعریف شده است. در این زمینه، شادی ترکیبی از رضایت از خود، رضایت عمومی و توانایی لذت بردن از زندگی است. مردم خوش‌بخت اغلب در هر دو زمان کار و اوقات فراغت احساس راحتی می‌کنند و از فرصت‌های ساده برای لذت بردن استفاده می‌کنند. این عامل با یک احساس کلی از شادی و شور و شوق همراه است. شادی دو نقش اساسی را در قلمرو عملکرد انسان ایفا کند. اول، انگیزشی است و دوم، فشارسنج است. اولی باعث تقویت عملکرد ما با انگیزه دادن به ما می‌شود، درحالی‌که دومی به ما می‌گوید که چقدر خوب عمل کرده‌ایم و می‌تواند منجر به یک احساس عمومی از خوشبختی شود.