جستجو
Close this search box.
جستجو

آیا تا به حال حس کرده‌اید که هر چقدر هم تلاش کنید، نمی‌توانید شرایط را تغییر دهید؟ این حس ممکن است به دلیل پدیده‌ای به نام “درماندگی آموخته‌شده” باشد. این مفهوم از آزمایشی برجسته در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به وجود آمد که توسط روانشناسان مارتین سلیگمن و استیو مایر انجام شد. این آزمایش به بررسی این پرداخت که چگونه موجودات زنده، پس از تجربه‌های مکرر شکست یا ناکامی، ممکن است به نوعی درماندگی برسند و حتی در مواقعی که می‌توانند موفق شوند، تلاش نکنند. اهمیت این آزمایش در درک ما از رفتار انسان و سلامت روانی بی‌نظیر است، زیرا به ما نشان می‌دهد که چگونه تجربیات گذشته می‌توانند بر تصمیم‌گیری‌ها و امید به آینده تاثیر بگذارند. در این مقاله، به روش‌ها، یافته‌ها، و تأثیرات ماندگار این آزمایش می‌پردازیم و بررسی می‌کنیم که چگونه این مفهوم می‌تواند در زندگی روزمره ما بازتاب یابد.

پیش‌زمینه و خاستگاه آزمایش آزمایش درماندگی آموخته‌شده (The Learned Helplessness Experiment)

آزمایش روانشناختی درماندگی آموخته‌شده (The Learned Helplessness Experiment): غلبه بر چرخه‌های شکست با تغییر نگرش

در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، جهان شاهد تغییرات اجتماعی و علمی گسترده‌ای بود. در این دوره، روانشناسی در حال حرکت به سمت درک عمیق‌تر فرآیندهای روانی و تأثیرات آن‌ها بر رفتار انسان بود. در این دوران، روانشناسان به دنبال کشف و درک بهتر ارتباط بین تجربه‌های منفی و رفتارهای انسانی بودند، به ویژه در زمینه‌هایی مانند افسردگی و انگیزه. این دوره زمانی بود که تأثیرات جنگ‌های جهانی و بحران‌های اقتصادی به شکل‌گیری نگرش‌های جدید در مورد سلامت روان و رفتار انسانی کمک کرد.

یکی از سوالات مهمی که در این دوره مطرح شد، این بود که چرا بعضی افراد پس از مواجهه با شکست‌های مکرر، دست از تلاش می‌کشند و به نوعی تسلیم می‌شوند. نظریه‌های رفتاری آن زمان عمدتاً بر اساس شرطی‌سازی کلاسیک و عامل بودند، اما این پدیده جدید نیاز به توضیح بیشتری داشت. روانشناسان مارتین سلیگمن و استیو مایر با هدف بررسی این سوال و با استفاده از مدل‌های حیوانی، به دنبال درک بهتر فرآیندهای روانی بودند که منجر به حالتی از درماندگی و بی‌عملی می‌شود.

مارتین سلیگمن، با پیشینه‌ای در روانشناسی رفتاری، به ویژه به تأثیرات تجربه‌های منفی بر رفتار و روانشناسی مثبت علاقه‌مند بود. او و همکارش استیو مایر، با انگیزه کشف مکانیزم‌های روانی و عصبی که منجر به درماندگی می‌شوند، آزمایش خود را طراحی کردند. آن‌ها معتقد بودند که درک این فرآیندها می‌تواند به بهبود روش‌های درمانی برای افسردگی و سایر اختلالات روانی کمک کند.

آزمایش درماندگی آموخته‌شده نقش مهمی در پیشرفت روانشناسی ایفا کرد، زیرا نشان داد که چگونه تجربیات گذشته می‌توانند بر انتظارات و رفتارهای آینده تأثیر بگذارند. این یافته‌ها به توسعه نظریه‌های جدید در زمینه افسردگی و درمان‌های شناختی-رفتاری کمک کرد. علاوه بر این، این آزمایش پایه‌گذار تحقیقات بیشتری در زمینه روانشناسی مثبت و اهمیت مقاومت روانی شد، که تأثیرات گسترده‌ای بر رویکردهای درمانی و آموزشی داشته است.

در مجموع، آزمایش درماندگی آموخته‌شده به ما نشان داد که چگونه می‌توانیم با تغییر نگرش‌ها و تجربیات گذشته، بر موانع روانی غلبه کنیم و به سوی آینده‌ای بهتر حرکت کنیم.

روش انجام آزمایش

The Learned Helplessness Experiment

روش‌شناسی و مراحل آزمایش درماندگی آموخته‌شده

در دهه ۱۹۶۰، مارتین سلیگمن و استیو مایر آزمایش معروف خود را برای بررسی مفهوم درماندگی آموخته‌شده انجام دادند. این آزمایش بر روی سگ‌ها انجام شد و هدف آن درک این بود که چگونه موجودات زنده می‌توانند پس از تجربه‌های مکرر شکست یا ناکامی، به حالت درماندگی برسند.

ابتدا، شرکت‌کنندگان این آزمایش یعنی سگ‌ها، به سه گروه تقسیم شدند. گروه اول به نام گروه کنترل، در معرض هیچ‌گونه شوک الکتریکی قرار نمی‌گرفتند. گروه دوم به نام گروه قابل کنترل، در قفسی قرار داشتند که در آن می‌توانستند با فشار دادن یک پدال، شوک الکتریکی را متوقف کنند. در مقابل، گروه سوم به نام گروه غیرقابل کنترل، در قفسی قرار داشتند که شوک الکتریکی به صورت تصادفی و بدون هیچ راهی برای متوقف کردن آن اعمال می‌شد.

ابزار و محیط آزمایش شامل قفس‌هایی با طراحی خاص بود که امکان اعمال شوک الکتریکی را داشتند. این قفس‌ها در آزمایشگاهی کنترل‌شده قرار داشتند تا شرایط محیطی ثابت باشد و نتایج قابل اعتمادتر شوند.

مراحل انجام آزمایش به این صورت بود که ابتدا سگ‌ها در قفس‌های خود قرار داده شدند و شوک‌های الکتریکی اعمال شد. در حالی که گروه دوم توانایی کنترل و توقف شوک را داشتند، گروه سوم چنین امکانی نداشتند و به مرور زمان به حالت درماندگی رسیدند. این حالت به این معنا بود که حتی زمانی که امکان فرار یا توقف شوک فراهم می‌شد، سگ‌های گروه سوم هیچ تلاشی برای فرار نمی‌کردند، زیرا باور داشتند که هیچ کنترلی بر وضعیت خود ندارند.

جمع‌آوری داده‌ها از طریق مشاهده رفتار سگ‌ها در مواجهه با شوک‌های الکتریکی و ثبت واکنش‌های آن‌ها صورت گرفت. محققان از روش‌های مشاهده و یادداشت‌برداری برای ثبت رفتارهای مختلف استفاده کردند و این داده‌ها را برای تحلیل‌های آماری مورد استفاده قرار دادند.

مدت‌زمان آزمایش به چندین جلسه تقسیم شد تا اثرات بلندمدت درماندگی آموخته‌شده بررسی شود. این جلسات در طی چند روز و با فواصل زمانی مشخص انجام شدند تا تغییرات رفتاری سگ‌ها به دقت مشاهده شود.

ملاحظات اخلاقی این آزمایش شامل تلاش برای به حداقل رساندن ناراحتی و آسیب به حیوانات بود. در آن زمان، استانداردهای اخلاقی مانند امروز دقیق نبودند، اما محققان تلاش کردند تا حد ممکن از رفتارهای انسانی و مهربانانه با حیوانات پیروی کنند. امروزه، چنین آزمایش‌هایی تحت استانداردهای بسیار سخت‌گیرانه‌تری انجام می‌شوند تا رفاه حیوانات به طور کامل تضمین شود.

این آزمایش تاثیرات عمیقی بر روانشناسی داشت و به درک بهتر افسردگی و روش‌های درمانی آن کمک کرد. یافته‌ها نشان دادند که درماندگی آموخته‌شده می‌تواند در انسان‌ها نیز رخ دهد و بر انگیزه و رفتار آن‌ها تاثیر بگذارد.

نتایج و یافته‌ها

آزمایش درماندگی آموخته‌شده که توسط مارتین سلیگمن و استیو مایر انجام شد، نشان داد که حیوانات، پس از تجربه‌های مکرر ناکامی در کنترل یک وضعیت استرس‌زا، به حالتی از تسلیم و بی‌عملی می‌رسند. به طور خاص، سگ‌هایی که در گروه غیرقابل کنترل بودند و هیچ کنترلی بر توقف شوک‌های الکتریکی نداشتند، حتی زمانی که در مرحله بعدی قادر به کنترل و توقف شوک‌ها بودند، اقدامی برای فرار نکردند.

خلاصه‌ای از نتایج اصلی:

  1. رفتار گروه‌های مختلف:
    • گروه کنترل: این گروه از سگ‌ها که هیچ شوکی دریافت نکردند، در مراحل بعدی به راحتی قادر به یادگیری و فرار از شرایط ناخوشایند بودند.
    • گروه قابل کنترل: سگ‌هایی که توانستند با فشار دادن پدال شوک‌ها را متوقف کنند، در مراحل بعدی به سرعت یاد گرفتند که چگونه از شوک‌ها فرار کنند.
    • گروه غیرقابل کنترل: سگ‌هایی که هیچ کنترلی بر توقف شوک‌ها نداشتند، حتی زمانی که امکان فرار فراهم شد، هیچ تلاشی برای فرار نکردند. این رفتار نشان‌دهنده حالتی از درماندگی بود که در طی آزمایش آموخته شده بود.
  2. آمار و داده‌ها:
    • درصد بالایی از سگ‌های گروه غیرقابل کنترل (بیش از ۷۰ درصد) به دلیل عدم توانایی در کنترل شرایط، رفتار تسلیم‌گونه‌ای از خود نشان دادند و در مراحل بعدی نیز بدون تلاش برای فرار باقی ماندند.

پیامدهای یافته‌ها:

  1. افسردگی و سلامت روان: این آزمایش نشان داد که تجربه‌های مکرر از شکست و عدم کنترل می‌تواند به حالتی از درماندگی منجر شود که مشابه علائم افسردگی در انسان‌ها است. این یافته به توسعه نظریه‌های جدید در مورد افسردگی و روش‌های درمانی آن کمک کرد.
  2. چالش نظریه‌های موجود: یافته‌های این آزمایش نظریه‌های رفتاری سنتی را به چالش کشیدند که معتقد بودند رفتارها تنها از طریق تقویت یا تنبیه شکل می‌گیرند. آزمایش درماندگی آموخته‌شده نشان داد که باورها و انتظارات نیز نقش مهمی در رفتار دارند.

نتایج غیرمنتظره یا بحث‌برانگیز: یکی از نتایج غیرمنتظره این بود که حتی زمانی که شرایط تغییر کرد و کنترل فراهم شد، برخی از سگ‌ها همچنان در حالت درماندگی باقی ماندند. این نشان داد که تغییر در باورها و انتظارات ممکن است به همان اندازه مهم باشد که تغییر در شرایط محیطی.

کاربردها در زندگی واقعی:

  1. رویکردهای درمانی: این یافته‌ها به توسعه روش‌های درمانی مانند درمان شناختی-رفتاری کمک کرد که بر تغییر الگوهای فکری منفی و تقویت حس کنترل فردی تمرکز دارند.
  2. آموزش و یادگیری: در محیط‌های آموزشی، این مفهوم می‌تواند به بهبود روش‌های تدریس و انگیزش کمک کند، به طوری که دانش‌آموزان تشویق شوند که باور کنند می‌توانند بر چالش‌ها غلبه کنند.

محدودیت‌ها و ملاحظات:

  1. حجم نمونه: آزمایش بر روی تعداد محدودی سگ انجام شد که ممکن است بر تعمیم‌پذیری نتایج به انسان‌ها تأثیر بگذارد.
  2. ملاحظات اخلاقی: استفاده از شوک‌های الکتریکی و ایجاد شرایط استرس‌زا برای حیوانات ممکن است از نظر اخلاقی مورد سوال قرار گیرد. امروزه چنین آزمایش‌هایی تحت قوانین سخت‌گیرانه‌تری انجام می‌شوند تا رفاه حیوانات تضمین شود.

این آزمایش به طور کلی به درک بهتر فرآیندهای روانی کمک کرد و تأثیرات عمیقی بر علوم رفتاری و روش‌های درمانی گذاشت. این یافته‌ها همچنان در زمینه‌های مختلف روانشناسی و آموزش مورد استفاده قرار می‌گیرند و به بهبود کیفیت زندگی افراد کمک می‌کنند.

بحث و تحلیل آزمایش درماندگی آموخته‌شده (The Learned Helplessness Experiment)

تحلیل یافته‌ها:

آزمایش درماندگی آموخته‌شده، که توسط مارتین سلیگمن و استیو مایر انجام شد، نشان داد که موجودات زنده، از جمله انسان‌ها، می‌توانند به حالتی از درماندگی برسند که در آن، به دلیل تجربیات مکرر شکست یا عدم کنترل بر موقعیت‌ها، دست از تلاش برای تغییر شرایط خود بردارند.

این آزمایش ابتدا بر روی سگ‌ها انجام شد و نتایج نشان داد که سگ‌هایی که در معرض شوک‌های غیرقابل اجتناب قرار گرفته بودند، حتی وقتی بعدها امکان فرار برایشان فراهم شد، تلاشی برای فرار نکردند. این یافته‌ها به درک بهتر اختلالات روانی مانند افسردگی کمک کرد، زیرا نشان داد که چگونه تجربیات گذشته می‌توانند انتظارات و رفتارهای آینده را تحت تأثیر قرار دهند.

انتقادات و محدودیت‌ها:

یکی از انتقادات اصلی این آزمایش، مسائل اخلاقی مربوط به استفاده از حیوانات و ایجاد شرایط استرس‌زا برای آن‌ها بود. این موضوع بحث‌های زیادی درباره اخلاق در پژوهش‌های روانشناسی برانگیخت.

از نظر روش‌شناختی، برخی محققان به تعمیم نتایج از حیوانات به انسان‌ها اعتراض داشتند و معتقد بودند که پیچیدگی‌های روانشناختی انسان‌ها را نمی‌توان به سادگی با مدل‌های حیوانی توضیح داد. همچنین، نمونه‌های کوچک و محدودیت‌های آزمایشگاهی ممکن است بر قابلیت تعمیم نتایج تأثیرگذار باشند.

تأثیر بر روان‌شناسی و روان‌پزشکی:

این آزمایش تأثیر عمیقی بر نظریه‌های روانشناسی داشت و به توسعه مدل‌های شناختی-رفتاری برای درمان افسردگی کمک کرد. مفهوم درماندگی آموخته‌شده درک جدیدی از انگیزه و اراده در شرایط دشوار فراهم آورد و به شکل‌گیری تکنیک‌های درمانی مانند شناخت‌درمانی و رفتاردرمانی کمک کرد.

این یافته‌ها به متخصصان سلامت روان ابزارهایی ارائه داد تا به بیماران کمک کنند باورهای محدودکننده خود را شناسایی و تغییر دهند.

انعکاس‌های اخلاقی و فرهنگی:

آزمایش درماندگی آموخته‌شده بحث‌های گسترده‌ای در مورد اخلاق پژوهش‌های روانشناسی ایجاد کرد و منجر به ایجاد استانداردهای جدیدی برای حفاظت از رفاه حیوانات و شرکت‌کنندگان انسانی در تحقیقات شد.

فرهنگی که این آزمایش در آن انجام شد، تأثیراتی بر تفسیر و پذیرش نتایج آن داشت، به ویژه در جوامعی که تجربیات شکست و استرس‌های اجتماعی نقش پررنگی دارند. از نظر فرهنگی، این آزمایش نشان داد که چگونه می‌توان با تغییر نگرش‌ها و تجربیات گذشته، به بهبود شرایط روانی کمک کرد و به جامعه‌ای مقاوم‌تر دست یافت.

در نهایت، آزمایش درماندگی آموخته‌شده نه تنها به درک عمیق‌تر از فرآیندهای روانی منجر شد، بلکه درک ما از چگونگی ارتقاء سلامت روانی و مقابله با چالش‌های زندگی را نیز گسترش داد.

نتیجه‌گیری

آزمایش درماندگی آموخته‌شده به ما نشان داد که تجربیات منفی و شکست‌های مکرر می‌توانند منجر به حالتی از تسلیم و بی‌عملی شوند، حتی زمانی که شرایط تغییر کرده و موفقیت ممکن است. یافته‌های این آزمایش نه تنها درک ما از روانشناسی و سلامت روان را تغییر داد، بلکه به ما آموخت که چگونه می‌توانیم با بازاندیشی و تغییر در نگرش‌هایمان، بر این چرخه منفی غلبه کنیم. اثرات این آزمایش همچنان در حوزه‌های مختلف علمی و اجتماعی احساس می‌شود، از جمله در درمان افسردگی و بهبود روش‌های آموزشی. با توجه به این یافته‌ها، شاید زمان آن رسیده است که در زندگی‌مان به دنبال فرصت‌های جدید بگردیم و از تجربیات گذشته‌مان برای ایجاد تغییرات مثبت استفاده کنیم.

منابع

  1. William Douglas Woody & Wayne Viney (2017). A History of Psychology: The Emergence of Science and Applications. Routledge.
  2. Edward Shorter (1997). A History of Psychiatry: From the Era of the Asylum to the Age of Prozac. John Wiley & Sons.
  3. Experiments in Psychology (2016). Experiments in Psychology. Motilal Banarsidass Publishing House.
  4. Psychological Experiments on the Internet (2000). Psychological Experiments on the Internet. Elsevier Science.
  5. Slater, L. (2004). Opening Skinner’s Box: Great Psychological Experiments of the Twentieth Century. W.W. Norton.
  6. Mook, D. G. (2004). Classic Experiments in Psychology. Bloomsbury Academic.
  7. Britt, M. A. (2016). Psych Experiments: From Pavlov’s Dogs to Rorschach’s Inkblots, Put Psychology’s Most Fascinating Studies to the Test. Adams Media.
  8. Hock, R. R. (2012). Forty Studies that Changed Psychology. Pearson Education.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به شبکه های اجتماعی باور بپیوندید