آزمایش روانشناختی پرتگاه بصری (The Visual Cliff Experiment): ترس از ارتفاع: ذاتی یا آموخته؟
آیا ترس از ارتفاع یک ویژگی ذاتی است یا نتیجه تجربیات یادگرفته شده؟ این سوال اساسی در دهه ۱۹۶۰ میلادی باعث شد تا محققان به بررسی این موضوع بپردازند. آزمایش پرتگاه بصری، که توسط النور جی. گیبسون و ریچارد دی. واک طراحی و اجرا شد، به یکی از آزمایشهای برجسته در حوزه روانشناسی رشد تبدیل شد. این آزمایش در تلاش بود تا بفهمد آیا توانایی تشخیص عمق و ترس از ارتفاع در انسان و حیوانات ذاتی است یا نیازمند تجربه و یادگیری است. نتایج این آزمایش نه تنها درک ما از رشد شناختی در کودکان را تغییر داد، بلکه در طراحی محیطهای ایمنتر و فهم بهتر از رفتارهای حیوانی نیز تاثیرگذار بود. در این مقاله به بررسی روششناسی، یافتهها، و تاثیرات ماندگار این آزمایش خواهیم پرداخت. پیشزمینه و خاستگاه آزمایش آزمایش پرتگاه بصری (The Visual Cliff Experiment) در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی، جهان در حال تجربه تغییرات اجتماعی و فرهنگی گستردهای بود که به شکلگیری رویکردهای جدید در علوم رفتاری و روانشناسی کمک کرد. در این دوره، توجه به رشد شناختی و روانی کودکان افزایش یافت و محققان به دنبال فهم عمیقتری از نحوه یادگیری و توسعه رفتارهای انسان بودند. همزمان با این تحولات، مطالعات روانشناسی رشد و رفتار