جستجو
Close this search box.
جستجو

بهبودی از بی‌توجهی هیجانی (emotional neglect) در دوران کودکی

بهبودی از بی‌توجهی عاطفی در دوران کودکی

فهرست مطالب

بی‌توجهی هیجانی (emotional neglect) در دوران کودکی، پدیده‌ای پیچیده و اغلب نامرئی است که می‌تواند تأثیرات عمیق و طولانی‌مدتی بر زندگی افراد داشته باشد. این نوع بی‌توجهی، که گاه حتی از چشم متخصصان نیز پنهان می‌ماند، می‌تواند منجر به مشکلات عاطفی، رفتاری و ارتباطی در بزرگسالی شود. در این مقاله جامع، به بررسی دقیق علائم، دلایل، تأثیرات و راه‌های بهبود از بی‌توجهی هیجانی می‌پردازیم تا درک عمیق‌تری از این موضوع مهم به دست آوریم و راهکارهایی برای التیام و رشد ارائه دهیم.

چالش‌های شناسایی بی‌توجهی هیجانی (emotional neglect)

تشخیص بی‌توجهی هیجانی در کودکی اغلب با چالش‌های زیادی همراه است. برخلاف سوءاستفاده فیزیکی که آثار قابل مشاهده‌ای دارد، بی‌توجهی هیجانی می‌تواند به شکلی نامحسوس و تدریجی رخ دهد. این امر تشخیص و مداخله به موقع را دشوار می‌سازد.

بی‌توجهی هیجانی می‌تواند عمدی، ناخودآگاه یا غیرعمدی باشد. برخی از والدین به دلیل نامانوس بودن با احساسات به طور کلی یا عدم آگاهی از چگونگی مواجهه با احساسات پیچیده کودکان ممکن است دچار این رفتار شوند. در بسیاری موارد، والدین ممکن است حتی از اینکه در حال آسیب رساندن به فرزندان خود هستند، آگاه نباشند.

به عنوان مثال، تصور کنید پدری که در یک شرکت بزرگ مشغول به کار است و به دلیل فشارهای کاری، اغلب دیروقت به خانه می‌آید. او ممکن است فکر کند که با تأمین نیازهای مادی خانواده، وظیفه خود را به خوبی انجام می‌دهد، اما ناخودآگاه از نیازهای عاطفی فرزندش که مشتاقانه منتظر بازی و گفتگو با پدر است، غافل می‌شود.

یا مادری را در نظر بگیرید که خود در کودکی مورد بی‌توجهی هیجانی قرار گرفته است. او ممکن است در ابراز محبت و پاسخگویی به نیازهای عاطفی فرزندش دچار مشکل باشد، زیرا خودش نیز این مهارت‌ها را نیاموخته است.

دلایل بی‌توجهی هیجانی (emotional neglect)

تشخیص بی توجهی عاطفی در دوران کودکی

عوامل متعددی می‌توانند منجر به بی‌توجهی هیجانی در دوران کودکی شوند. درک این دلایل می‌تواند به ما کمک کند تا با دیدی جامع‌تر به این مسئله نگاه کنیم:

استرس‌های زندگی والدین:

مشکلات مالی، فشارهای شغلی یا مسائل زناشویی می‌توانند توجه والدین را از نیازهای عاطفی فرزندان منحرف کنند. به عنوان مثال، والدینی که درگیر مشکلات مالی هستند، ممکن است تمام انرژی خود را صرف کار و تأمین معاش کنند و زمان کمتری برای ارتباط عاطفی با فرزندان داشته باشند.

مشکلات سلامت روان:

والدینی که با افسردگی، اضطراب یا سایر اختلالات روانی دست و پنجه نرم می‌کنند، ممکن است در پاسخگویی به نیازهای عاطفی فرزندان خود دچار مشکل شوند. تصور کنید مادری که با افسردگی شدید مواجه است، ممکن است انرژی کافی برای ابراز محبت یا همدلی با فرزندش را نداشته باشد.

تجربیات شخصی والدین:

والدینی که خود در کودکی مورد بی‌توجهی هیجانی قرار گرفته‌اند، ممکن است فاقد مهارت‌های لازم برای ارتباط عاطفی با فرزندان خود باشند. این الگو می‌تواند نسل به نسل منتقل شود، مگر اینکه فرد آگاهانه برای تغییر آن تلاش کند.

فرهنگ و باورهای اجتماعی:

در برخی جوامع، ابراز احساسات یا توجه به نیازهای عاطفی کودکان ممکن است کم‌اهمیت تلقی شود. به عنوان مثال، در برخی فرهنگ‌ها، ممکن است تصور شود که “مرد گریه نمی‌کند” یا “ابراز احساسات نشانه ضعف است”، که این باورها می‌تواند منجر به سرکوب احساسات کودکان شود.

عدم آگاهی:

برخی والدین ممکن است به سادگی از اهمیت پاسخگویی به نیازهای عاطفی کودکان آگاه نباشند. آنها ممکن است فکر کنند تأمین نیازهای فیزیکی مانند غذا، لباس و سرپناه کافی است.

الگوهای ارتباطی ناکارآمد:

گاهی اوقات، والدین ممکن است الگوهای ارتباطی ناکارآمدی را از خانواده اصلی خود آموخته باشند و ناخودآگاه این الگوها را در تعامل با فرزندان خود تکرار کنند.

نمونه‌هایی از بی‌توجهی هیجانی (emotional neglect) در دوران کودکی

درک بی توجهی عاطفی در دوران کودکی

بی‌توجهی هیجانی می‌تواند به اشکال مختلف و گاه ظریف بروز کند. شناخت این نشانه‌ها می‌تواند به والدین و مراقبان کمک کند تا الگوهای رفتاری خود را بازنگری کنند:

  • تنبیه برای ابراز احساسات منفی: مثلاً گفتن “به اتاقت برو” یا “ساکت باش” وقتی کودک ناراحت یا عصبانی است. این رفتار به کودک می‌آموزد که احساسات منفی نباید ابراز شوند.
  • عدم اشتراک‌گذاری شادی و لذت: بی‌تفاوتی یا واکنش منفی به هیجان و خوشحالی کودک. مثلاً وقتی کودک با هیجان از موفقیتش در مدرسه می‌گوید و والدین بدون توجه به تلویزیون نگاه می‌کنند.
  • بی‌ارزش دانستن احساسات کودک: استفاده از عباراتی مانند “تو خیلی حساسی” یا “مثل بچه‌ها رفتار نکن”. این جملات احساسات کودک را بی‌اعتبار می‌کند.
  • نادیده گرفتن احساسات: تمرکز بر مسائل شخصی و بی‌توجهی به نیازهای عاطفی کودک. مثلاً وقتی کودک از ترس خود می‌گوید و والدین آن را نادیده می‌گیرند.
  • عدم نشان دادن محبت: نبود ابراز عشق و محبت فیزیکی یا کلامی. این می‌تواند شامل عدم در آغوش گرفتن، نوازش نکردن یا نگفتن “دوستت دارم” باشد.
  • عدم واکنش مناسب به استرس عاطفی: ناتوانی در ارائه حمایت و راهنمایی در مواقع دشوار. مثلاً وقتی کودک از قلدری در مدرسه می‌گوید و والدین فقط می‌گویند “خودت باید از پسش بربیایی”.
  • مقایسه مداوم با دیگران: مقایسه کردن کودک با خواهر و برادر یا همسالانش به جای پذیرش او به عنوان یک فرد منحصر به فرد.
  • انتظارات غیرواقعی: داشتن توقعات بیش از حد از کودک بدون در نظر گرفتن سن و توانایی‌های او.
  • عدم حمایت در موفقیت‌ها و شکست‌ها: بی‌تفاوتی نسبت به دستاوردهای کودک یا سرزنش او در هنگام شکست به جای ارائه حمایت و تشویق.
ادامه مطلب
چگونه با فلج ADHD مقابله کنیم؟ 4 راهکار برای مقابله با آن

تأثیرات بی‌توجهی هیجانی (emotional neglect) در دوران کودکی بر بزرگسالی

تأثیر احساسی رابطه غیر شفاف

بی‌توجهی هیجانی در کودکی می‌تواند تأثیرات ماندگاری بر زندگی بزرگسالی داشته باشد. این تأثیرات می‌توانند در جنبه‌های مختلف زندگی فرد نمود پیدا کنند:

مشکل در ابراز و پردازش احساسات:

افرادی که در کودکی مورد بی‌توجهی هیجانی قرار گرفته‌اند، ممکن است در شناسایی و بیان احساسات خود دچار مشکل شوند. این می‌تواند به صورت بی‌حسی عاطفی یا انفجارهای احساسی کنترل نشده بروز کند.

مثال: فرض کنید خانمی که در کودکی هرگز اجازه ابراز ناراحتی نداشته، در بزرگسالی در موقعیت‌های استرس‌زا دچار حملات پانیک می‌شود زیرا نمی‌داند چگونه احساسات منفی خود را مدیریت کند.

تمایل به مراقبت از دیگران به جای خود:

این افراد ممکن است به “مراقبان” تبدیل شوند، همیشه نیازهای دیگران را بر نیازهای خود اولویت می‌دهند. این می‌تواند منجر به فرسودگی و احساس عدم قدردانی شود.

مثال: مردی که در کودکی نیازهایش نادیده گرفته شده، ممکن است در روابط عاشقانه خود همیشه فداکاری کند و نیازهای خود را نادیده بگیرد، که در نهایت منجر به نارضایتی و خستگی عاطفی می‌شود.

مشکلات اعتماد:

افرادی که بی‌توجهی هیجانی را تجربه کرده‌اند، اغلب در ایجاد و حفظ روابط نزدیک دچار مشکل می‌شوند. آنها ممکن است از صمیمیت بترسند یا در اعتماد به دیگران دچار تردید شوند.

مثال: زنی که در کودکی از حمایت عاطفی والدین محروم بوده، ممکن است در روابط عاشقانه خود همیشه منتظر ترک شدن باشد و به سختی به شریک زندگی‌اش اعتماد کند. این می‌تواند منجر به رفتارهای خودتخریبی یا سبک دلبستگی ناایمن شود.

تأثیرات بر عزت‌نفس:

بی‌توجهی هیجانی می‌تواند منجر به احساس بی‌ارزشی و عزت‌نفس پایین شود. این افراد ممکن است در خودمراقبتی و خودعشقی دچار مشکل شوند.

مثال: فردی که در کودکی همیشه مورد انتقاد قرار گرفته و هرگز تشویق نشده، ممکن است در بزرگسالی دائماً خود را سرزنش کند و حتی در مواجهه با موفقیت‌ها، احساس شایستگی نکند.

راه‌حل‌های ناسالم برای مقابله:

برخی افراد ممکن است برای مدیریت احساسات دشوار به رفتارهای اعتیادآور یا خودتخریبی روی آورند.

مثال: مردی که در کودکی یاد نگرفته چگونه با استرس مقابله کند، ممکن است در بزرگسالی به الکل یا مواد مخدر روی آورد تا احساسات ناخوشایند را سرکوب کند.

مشکلات در روابط عاطفی:

افرادی که بی‌توجهی هیجانی را تجربه کرده‌اند، ممکن است در برقراری و حفظ روابط سالم و صمیمی دچار مشکل شوند.

مثال: خانمی که در کودکی هرگز الگوی یک رابطه سالم را ندیده، ممکن است در بزرگسالی به سمت روابط ناسالم یا سوءاستفاده‌گر جذب شود، زیرا این الگو برایش آشنا است.

اختلالات خوردن و تصویر بدنی:

بی‌توجهی هیجانی می‌تواند منجر به مشکلات مربوط به تصویر بدنی و اختلالات خوردن شود.

مثال: فردی که در کودکی هرگز برای ظاهرش تأیید نشده، ممکن است در بزرگسالی دچار وسواس نسبت به ظاهر خود شود و به رفتارهای خوردن ناسالم روی آورد.

مشکلات شغلی:

عزت‌نفس پایین و مشکلات ارتباطی ناشی از بی‌توجهی هیجانی می‌تواند بر عملکرد شغلی تأثیر بگذارد.

مثال: مردی که در کودکی همیشه مورد انتقاد قرار گرفته، ممکن است در محیط کار از ابراز ایده‌های خود بترسد یا در پذیرش مسئولیت‌های جدید تردید داشته باشد.

بی‌توجهی هیجانی (emotional neglect) به عنوان یک نوع تروما

بی‌توجهی هیجانی مداوم به‌عنوان نوعی سوءاستفاده از کودک و یک تجربه ترومازا در نظر گرفته می‌شود. این نوع بی‌توجهی می‌تواند تغییراتی در مغز و سیستم عصبی ایجاد کند که منجر به مشکلات رفتاری، عاطفی و ارتباطی در طول زندگی می‌شود.

تحقیقات نشان می‌دهد که تروما ناشی از بی‌توجهی هیجانی می‌تواند تأثیرات زیر را داشته باشد:

  • تغییرات در ساختار مغز: مطالعات تصویربرداری مغزی نشان داده‌اند که بی‌توجهی هیجانی می‌تواند بر رشد مناطق خاصی از مغز، از جمله هیپوکامپ (مرتبط با حافظه و یادگیری) و آمیگدال (مرتبط با پردازش احساسات) تأثیر بگذارد.
  • اختلال در سیستم تنظیم استرس: بی‌توجهی هیجانی می‌تواند منجر به اختلال در سیستم پاسخ به استرس بدن شود، که می‌تواند باعث واکنش‌های بیش از حد یا کمتر از حد به استرس در بزرگسالی شود.
  • مشکلات در تنظیم احساسات: افرادی که بی‌توجهی هیجانی را تجربه کرده‌اند، ممکن است در کنترل و مدیریت احساسات خود دچار مشکل شوند.
  • افزایش خطر ابتلا به اختلالات روانی: تحقیقات نشان می‌دهد که بی‌توجهی هیجانی می‌تواند خطر ابتلا به اختلالاتی مانند افسردگی، اضطراب و PTSD را افزایش دهد.
ادامه مطلب
مدیریت و کاهش خواب آلودگی صبحگاهی

مثال: فرض کنید فردی در کودکی هرگز در مواقع ناراحتی مورد تسلی قرار نگرفته است. این فرد ممکن است در بزرگسالی در مواجهه با استرس‌های روزمره دچار واکنش‌های شدید شود، زیرا سیستم تنظیم استرس او به درستی رشد نکرده است.

بهبودی از بی‌توجهی هیجانی در دوران کودکی

بهبودی از بی توجهی عاطفی در دوران کودکی

اگرچه تأثیرات بی‌توجهی هیجانی می‌تواند عمیق و طولانی‌مدت باشد، اما بهبودی امکان‌پذیر است. راه‌های مختلفی برای التیام زخم‌های عاطفی و ایجاد یک زندگی سالم و رضایت‌بخش وجود دارد:

  1. روان درمانی: کار با یک درمانگر می‌تواند به پردازش تجربیات گذشته، یادگیری مهارت‌های جدید ارتباطی و ایجاد راهبردهای مقابله‌ای سالم کمک کند.مثال: روان درمانی شناختی-رفتاری (CBT) می‌تواند به افراد کمک کند تا الگوهای فکری ناسالم را شناسایی و اصلاح کنند. EMDR (حرکات چشم و پردازش مجدد) نیز می‌تواند در پردازش خاطرات تروماتیک مؤثر باشد.
  2. خودآگاهی و خودشناسی: تمرین مدیتیشن، ذهن‌آگاهی و نوشتن خاطرات می‌تواند به افزایش آگاهی از احساسات و نیازهای خود کمک کند.مثال: نوشتن روزانه احساسات و افکار می‌تواند به شناسایی الگوهای رفتاری و عاطفی کمک کند. تمرینات ذهن‌آگاهی مانند اسکن بدن می‌تواند ارتباط فرد با بدن و احساساتش را بهبود بخشد.
  3. یادگیری مهارت‌های عاطفی: آموزش شناسایی، پذیرش و ابراز سالم احساسات.مثال: یادگیری تکنیک‌های “من-گویی” برای ابراز احساسات به شیوه‌ای سالم، مانند “من احساس ناراحتی می‌کنم وقتی…” به جای “تو باعث ناراحتی من شدی.”
  4. ایجاد روابط سالم: تمرین ایجاد و حفظ روابط معنادار و حمایتگر.مثال: شرکت در گروه‌های اجتماعی با علایق مشترک، یادگیری مهارت‌های ارتباطی مؤثر و تمرین آنها در روابط روزمره.
  5. خودمراقبتی: اولویت دادن به نیازهای جسمی و روانی خود، از جمله خواب کافی، تغذیه سالم و ورزش منظم.مثال: ایجاد یک برنامه روزانه برای خودمراقبتی، مانند 30 دقیقه پیاده‌روی روزانه، مدیتیشن صبحگاهی، یا اختصاص زمانی برای فعالیت‌های لذت‌بخش.
  6. گروه‌های حمایتی: شرکت در گروه‌هایی که تجربیات مشابهی دارند می‌تواند احساس تنهایی را کاهش داده و منبع حمایت و درک متقابل باشد.مثال: پیوستن به گروه‌های آنلاین یا حضوری برای افرادی که تجربیات مشابهی در زمینه بی‌توجهی هیجانی داشته‌اند.
  7. آموزش والدین: اگر خودتان والد هستید، شرکت در کلاس‌های آموزش والدین می‌تواند به شما کمک کند تا الگوهای سالم‌تری را با فرزندان خود ایجاد کنید.مثال: یادگیری تکنیک‌های گوش دادن فعال و همدلی با احساسات کودک، حتی اگر با آنها موافق نیستید.
  8. بخشش و رهایی: کار بر روی بخشش (که لزوماً به معنای فراموش کردن یا توجیه رفتار دیگران نیست) می‌تواند به رهایی از خشم و رنجش کمک کند.مثال: نوشتن نامه‌ای به والدین (بدون ارسال آن) برای بیان احساسات سرکوب شده و سپس انجام یک مراسم نمادین برای رها کردن این احساسات.

به یاد داشته باشید که بهبودی یک فرآیند تدریجی است و نیاز به زمان، صبر و تلاش دارد. مهم است که با خود مهربان باشید و هر پیشرفت کوچک را جشن بگیرید. گاهی اوقات، دو قدم به جلو و یک قدم به عقب بخشی طبیعی از فرآیند بهبودی است.

بی‌توجهی هیجانی در دوران کودکی می‌تواند تأثیرات عمیق و طولانی‌مدتی بر زندگی افراد داشته باشد. اما با آگاهی، تلاش و حمایت مناسب، بهبودی و رشد امکان‌پذیر است. اگر خودتان را در این الگوها می‌بینید، بدانید که تنها نیستید و کمک در دسترس است.

به عنوان یک جامعه، ما نیز می‌توانیم نقش مهمی در پیشگیری از بی‌توجهی هیجانی ایفا کنیم. این شامل آموزش والدین، ایجاد سیستم‌های حمایتی برای خانواده‌ها، و افزایش آگاهی عمومی در مورد اهمیت سلامت عاطف

به عنوان یک جامعه، ما نیز می‌توانیم نقش مهمی در پیشگیری از بی‌توجهی هیجانی ایفا کنیم. این شامل آموزش والدین، ایجاد سیستم‌های حمایتی برای خانواده‌ها، و افزایش آگاهی عمومی در مورد اهمیت سلامت عاطفی کودکان است.

با جستجوی حمایت حرفه‌ای و تعهد به رشد شخصی، می‌توانید به سمت یک زندگی عاطفی سالم‌تر و رضایت‌بخش‌تر حرکت کنید. هر گام کوچک در این مسیر، شما را به سمت التیام و شکوفایی نزدیک‌تر می‌کند.

راهکارهای عملی برای والدین

اگر شما والد هستید و نگران هستید که ممکن است ناخواسته در حال بی‌توجهی هیجانی به فرزندتان باشید، یا می‌خواهید مطمئن شوید که نیازهای عاطفی فرزندتان را برآورده می‌کنید، این راهکارها می‌توانند مفید باشند:

  1. گوش دادن فعال: وقتی فرزندتان با شما صحبت می‌کند، تمام توجه خود را به او بدهید. تلفن همراه را کنار بگذارید و ارتباط چشمی برقرار کنید.مثال: وقتی فرزندتان از مدرسه برمی‌گردد، به جای پرسیدن سؤالات کلی مانند “روزت چطور بود؟”، سؤالات خاص‌تری بپرسید مانند “امروز در زنگ علوم چه چیز جدیدی یاد گرفتی؟”
  2. تأیید احساسات: به جای سرکوب یا نادیده گرفتن احساسات فرزندتان، آنها را تأیید کنید.مثال: اگر فرزندتان از اینکه در یک بازی شکست خورده ناراحت است، به جای گفتن “چیزی نیست، فراموشش کن”، بگویید “می‌فهمم که ناراحتی. شکست خوردن می‌تواند ناامیدکننده باشد.”
  3. ابراز محبت: به طور منظم و بدون شرط به فرزندتان ابراز عشق و محبت کنید.مثال: هر روز صبح قبل از رفتن به مدرسه، فرزندتان را در آغوش بگیرید و بگویید “دوستت دارم”. این کار را بدون توجه به عملکرد یا رفتار او انجام دهید.
  4. زمان اختصاصی: هر روز زمانی را اختصاصاً برای گذراندن با فرزندتان در نظر بگیرید.مثال: هر شب 15 دقیقه قبل از خواب را به خواندن کتاب یا صحبت کردن با فرزندتان اختصاص دهید. در این زمان، تمام حواس‌پرتی‌ها را کنار بگذارید.
  5. تشویق بیان احساسات: فرزندتان را تشویق کنید تا درباره احساساتش صحبت کند.مثال: از “جعبه احساسات” استفاده کنید. این جعبه حاوی کارت‌هایی با نام احساسات مختلف است. هر روز از فرزندتان بخواهید یک کارت انتخاب کند و درباره موقعیتی که آن احساس را تجربه کرده صحبت کند.
  6. مدل‌سازی مدیریت احساسات: نحوه مدیریت احساسات خود را به فرزندتان نشان دهید.مثال: اگر عصبانی هستید، به جای فریاد زدن، به فرزندتان بگویید “الان کمی عصبانی هستم. نیاز دارم چند نفس عمیق بکشم تا آرام شوم.”
  7. ایجاد محیط امن عاطفی: فضایی ایجاد کنید که در آن فرزندتان احساس امنیت کند تا احساسات و افکارش را بیان کند.مثال: قانونی در خانه وضع کنید که “هیچ احساسی اشتباه نیست”. تأکید کنید که مهم این است که چگونه با احساساتمان برخورد می‌کنیم، نه اینکه چه احساسی داریم.
ادامه مطلب
رابطه عاطفی پس از مهاجرت

نقش جامعه در پیشگیری از بی‌توجهی هیجانی (emotional neglect)

بی‌توجهی هیجانی تنها یک مسئله فردی یا خانوادگی نیست، بلکه یک چالش اجتماعی است که نیاز به توجه و اقدام جمعی دارد. جامعه می‌تواند نقش مهمی در پیشگیری از بی‌توجهی هیجانی و حمایت از خانواده‌ها ایفا کند:

  1. آموزش والدین: ارائه کلاس‌های رایگان یا کم‌هزینه آموزش والدین که بر اهمیت پاسخگویی عاطفی تمرکز دارند.مثال: مراکز بهداشت محلی می‌توانند کارگاه‌های ماهانه‌ای برگزار کنند که در آن والدین مهارت‌های ارتباطی و مدیریت احساسات را بیاموزند.
  2. حمایت از خانواده‌ها: ایجاد سیستم‌های حمایتی برای خانواده‌هایی که با استرس‌های مختلف مواجه هستند.مثال: ارائه خدمات مراقبت از کودک رایگان یا کم‌هزینه برای والدینی که ساعات کاری طولانی دارند، یا ایجاد گروه‌های حمایتی برای والدین تک‌سرپرست.
  3. آگاهی‌رسانی عمومی: اجرای کمپین‌های آگاهی‌رسانی درباره اهمیت سلامت عاطفی کودکان و نقش والدین در آن.مثال: استفاده از رسانه‌های اجتماعی، بیلبوردها و تبلیغات تلویزیونی برای انتشار پیام‌هایی درباره اهمیت ارتباط عاطفی با کودکان.
  4. آموزش در مدارس: گنجاندن آموزش‌های مرتبط با هوش هیجانی و مهارت‌های ارتباطی در برنامه درسی مدارس.مثال: اجرای برنامه‌های هفتگی در مدارس که در آن دانش‌آموزان درباره شناسایی و مدیریت احساسات خود می‌آموزند.
  5. حمایت از سلامت روان: افزایش دسترسی به خدمات سلامت روان و کاهش انگ اجتماعی مرتبط با آن.مثال: ارائه مشاوره رایگان در مراکز اجتماعی محلی و برگزاری جلسات آگاهی‌رسانی درباره اهمیت سلامت روان.
  6. حمایت از سیاست‌های خانواده‌محور: حمایت از قوانین و سیاست‌هایی که به والدین امکان می‌دهد زمان بیشتری را با فرزندان خود بگذرانند.مثال: افزایش مرخصی زایمان با حقوق، یا اجرای سیاست‌های انعطاف‌پذیر کاری که به والدین اجازه می‌دهد ساعات کاری خود را تنظیم کنند.

سخن پایانی

بی‌توجهی هیجانی یک چالش پیچیده است که می‌تواند تأثیرات عمیقی بر زندگی افراد داشته باشد. اما با آگاهی، تلاش و حمایت مناسب، می‌توان این چرخه را شکست و به سمت روابط سالم‌تر و زندگی رضایت‌بخش‌تر حرکت کرد.

به یاد داشته باشید که هیچکس کامل نیست و همه ما در مسیر یادگیری و رشد هستیم. اگر متوجه شده‌اید که الگوهای بی‌توجهی هیجانی را تکرار می‌کنید، خود را سرزنش نکنید. به جای آن، این آگاهی را به عنوان فرصتی برای تغییر و رشد در نظر بگیرید.

با تلاش برای ایجاد ارتباطات عاطفی قوی‌تر، چه با خودمان و چه با دیگران، می‌توانیم جامعه‌ای سالم‌تر و شادتر بسازیم. هر گام کوچک در این مسیر، ما را به سمت دنیایی با درک و همدلی بیشتر هدایت می‌کند.

منابع

  1. U.S. Department of Health & Human Services. “People Who Engage in Emotional or Psychological Abuse.”
  2. National Institute of Mental Health. Post-traumatic stress disorder (PTSD).
  3. Jin, X., Xu, B., Xu, R., Yin, X., Yan, S., Zhang, Y., & Jin, H. (2023). The influence of childhood emotional neglect experience on brain dynamic functional connectivity in young adults. European journal of psychotraumatology14(2), 2258723.
  4. Wang, W., Xia, X., & Zhang, H. (2024). Childhood Emotional Neglect and Cognitive Function Among Middle-Aged and Older Adults: Mediating Role of Social Engagement. Journal of interpersonal violence39(3-4), 828–847.
  5. Herrmann, L., Ade, J., Kühnel, A., Widmann, A., Demenescu, L. R., Li, M., Opel, N., Speck, O., Walter, M., & Colic, L. (2023). Cross-sectional study of retrospective self-reported childhood emotional neglect and inhibitory neurometabolite levels in the pregenual anterior cingulate cortex in adult humansNeurobiology of stress25, 100556.
به این نوشته امتیاز دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تهیه شده توسط تیم تحقیق و توسعه سامانه باور